معنی حشره پرکار

مور

فعال، کارا

آزموده، باتجربه، پرکار

پرکار. [پ َ] (اِ) پرگار. فرجار. رجوع به پرگار شود.

پرکار. [پ ُ] (ص مرکب) (مردی...) شدیدالعمل. فعال. که بسیار کار کند. مقابل کم کار. || نقاشی و قلمزنی و قلابدوزی و گلدوزی و تذهیب و گچ بری... و امثال آن که در آن کار بسیار کرده اند. مقابل کم کار. || نقاش (؟). (رشیدی). || مشغول. پرمشغله ؟:
چنین گفت پرکار (؟) چرخ بلند
که آمد بدین پادشاهی گزند.
فردوسی.
طبعم ز تو پرکار و دل از رنج تو پربار
رازم ز تو پیدا و تن از ضعف نه پیدا.
مسعودسعد.

ساده پرکار. [دَ / دِ پ ُ] (ص مرکب، اِ مرکب) کسی که با وصف سادگی پرکار باشد. (بهارعجم) (آنندراج). || معشوق شوخ و عیار. (غیاث اللغات).

حشره شناسی.[ح َ ش َ رَ / رِ ش ِ] (حامص مرکب) دانش حشره شناس.

حشره کشی. [ح َ ش َ رَ / رِ ک ُ] (حامص مرکب) عمل حشره کش.

حشره

(پُ) (ص مر.) فعال، پرتلاش.

(حَ شَ رَ یا رِ) [ع. حشره] (اِ.) یک فرد از رده حشرات.

کسی که بسیار کار بکند، فعال،
ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب‌دوزی که در آن نقش‌ونگار و ریزه‌کاری بسیار باشد،
ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد،

پرتلاش، پرمشغله، تلاشگر، فعال، کاری،
(متضاد) کم‌کار

Industrious, Laborious

شدید العمل، فعال

936